بنام خالق عشق
یکی از پرستارهای بخش با بقیه خیلی فرق داشت. حدوداً هفده سال سن داشت و
آنطور که خودش میگفت، از خانوادهای پولدار و بالاشهری بود. آرایش غلیظی
میکرد و با ناخنهای بلند لاکزده، میآمد و ما را پانسمان میکرد. با
وجودی که از نظر من و امثال من، بدحجاب و ناجور بود، ولی برای مجروحها و
جانبازها احترام بسیاری قائل بود و از جان و دل برایشان کار میکرد. با
وجود مدبالا بودنش، برای هماتاقی شیرازی من لگن میآورد و پس از دستشویی،
بدن او را میشست و خلاصه تر و خشکش میکرد.
۰ نظر
۰۳ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۰۳