بسم الله

ایشان می فرمود: «چهل سال است نه گوشت خورده ام و نه آرزوی خوردن گوشت داشتم. تنها خوراک من، فکر بود و به این زندگی راضی و قانع بودم. هیچ گاه نشد سخنی یاد کنم که گمان کنند از زندگی خود ناراضی هستم.
پولی برای خرید یک شمع به من دادند، ولی من در تاریکی می گذرانیدم و آن پول را به فقیرتر از خودم می دادم.
طلاب هیچ اعتنایی به من نمی کردند، مگر معدودی که مانند خودم یا فقیرتر از من بودند.
۱ نظر
۲۷ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۴۹