احکام نکاح (ازدواج)_حضرت آیةالله سیستانی
بنام خالق عشق
بواسطه عقد ازدواج ، زن به مرد ، و مرد به زن حلال مىشود ، و آن بر دو قسم است : دائم ، و غیر دائم (ازدواج موقت) . عقد دائم آن است که مدت زناشوئى در آن معیّن نشود و همیشگى باشد ، و زنى را که به این قسم عقد مىکنند دائمه گویند . و عقد غیر دائم ، آن است که مدت زناشوئى در آن معیّن شود ، مثلاً زن را به مدت یک ساعت ، یا یک روز ، یا یک ماه ، یا یک سال ، یا بیشتر عقد نمایند ، ولى باید مدت ازدواج از مقدار عمر زن و شوهر ، یا یکى از آنها زیادتر نباشد که در این صورت عقد باطل خواهد بود ، و زنى را که به این قسم عقد کنند متعه ، و صیغه مىنامند.
احکام عقد
مسأله ۲۳۳٠ ـ در زناشوئى چه دائم ، و چه غیر دائم باید صیغه خوانده
شود ، و تنها راضى بودن زن و مرد ، و همچنین نوشتن ـ بنابر احتیاط واجب ـ کافى نیست
، و صیغه عقد را یا خود زن و مرد مىخوانند ، و یا دیگرى را وکیل مىکنند که از
طرف آنان بخواند .
مسأله ۲۳۳۱ ـ وکیل لازم نیست مرد باشد ، زن هم مىتواند براى خواندن
صیغه عقد از طرف دیگرى ، وکیل شود .
مسأله ۲۳۳۲ ـ زن و مرد تا اطمینان نکنند که وکیل آنها صیغه را خوانده
است ، نمىتوانند به یکدیگر نگاه محرمانه نمایند ، و گمان به اینکه وکیل صیغه را خوانده
است کفایت نمىکند ؛ بلکه اگر وکیل بگوید صیغه را خواندهام ، ولى اطمینان به گفته
او نباشد ، احتیاط واجب آن است که بر آن ترتیب اثر ندهند .
مسأله ۲۳۳۳ ـ اگر زنى کسى را وکیل کند که مثلاً ده روزه او را به عقد
مردى در آورد و ابتداى ده روز را معیّن نکند ، آن وکیل مىتواند هر وقت که بخواهد
او را ده روزه به عقد آن مرد در آورد ، ولى اگر معلوم باشد که زن روز ، یا ساعت
معیّنى را قصد کرده ، باید صیغه را مطابق قصد او ، بخواند .
مسأله ۲۳۳۴ ـ یک نفر مىتواند براى خواندن صیغه عقد دائم ، یا غیر
دائم از طرف دو نفر وکیل شود ، و نیز انسان مىتواند از طرف زن وکیل شود و او را براى
خود به طور دائم یا غیر دائم عقد کند ، ولى احتیاط مستحب آن است که عقد را دو نفر
بخوانند .
دستور خواندن عقد
مسأله ۲۳۳۵ ـ اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند ، و پس از
تعیین مقدار مهر . اول زن بگوید : «زَوَّجْتُکَ نَفَسِی عَلَى الصِّداقِ المَعْلُومِ»
یعنى خود را همسر تو نمودم به مهرى که معیّن شده ، پس از آن بدون فاصله قابل توجهى
مرد بگوید : «قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ» یعنى قبول کردم ازدواج را ، عقد صحیح است ؛ و
همچنین اگر فقط «قبلتُ» بگوید ، عقد صحیح است . و اگر دیگرى را وکیل کنند که از
طرف آنها صیغه عقد را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم مرد «احمد» و اسم زن «فاطمه» باشد
، و وکیل زن بگوید : «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَکَ اَحْمَدَ ، مُوَکِّلَتِی
فاطِمَةَ عَلَى الصِّـداقِ المَعْلُومِ» پس بدون فاصله قابل توجهى وکیل مرد ،
بگوید : «قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ لِمُوَکِّلی اَحْمَدَ عَلَى الصِّداقِ
المَعْلُومِ» صحیح مىباشد . و احتیاط مستحب آن است لفظى که مرد مىگوید ، با لفظى
که زن مىگوید مطابق باشد ، مثلاً اگر زن «زَوَّجْتُ» مىگوید ، مرد هم «قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ»
بگوید نه «قَبِلْتُ النّکاحَ» .
مسأله ۲۳۳۶ ـ اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را بخوانند
، بعد از آنکه مدّت و مهر را معیّن کردند ، چنانچه زن بگوید : «زَوَّجْتُکَ نَفْسِی
فِی المُدَّةِ المَعْلُومَةِ عَلَى المَهْرِ المَعْلُومِ» ، بعد بدون فاصله قابل
توجهى مرد بگوید : «قَبِلْتُ» ، صحیح است . واگر دیگرى را وکیل کنند ، و اول وکیل
زن به وکیل مرد بگوید : «زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی مُوَکِّلَکَ فِی المُدَّةِ
المَعْلُومَةِ عَلَى المَهْرِ المَعْلُومِ» پس بدون فاصله قابل توجهى وکیل مرد ،
بگوید : «قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ لِمُوَکِّلِی هکَذا» ، صحیح مىباشد .
شرائط عقد
مسأله ۲۳۳۷ ـ عقد ازدواج چند شرط دارد :
أول : آنکه ـ بنابر احتیاط واجب ـ به عربى خوانده شود ، و اگر خود مرد
وزن نتوانند صیغه را به عربى بخوانند ، مىتوانند به غیر عربى بخوانند ، و لازم
نیست وکیل بگیرند ، امّا باید لفظى بگویند که معنى «زَوَّجْتُ» و «قَبِلْتُ» را
بفهماند .
دوم : مرد و زن ، یا وکیل آنها که صیغه را مىخوانند قصد انشاء داشته باشند
، یعنى اگر خود مرد و زن صیغه را مىخوانند ، زن به گفتن «زَوَّجْتُکَ
نَفْسِی» قصدش این باشد که خود را همسر او قرار دهد ، و مرد به گفتن «قَبِلْتُ
التَّزْوِیجَ» همسر بودن او را براى خود قبول بنماید ، و اگر وکیل مرد و زن صیغه
را مىخوانند ، به گفتن «زَوَّجْتُ» و«قَبِلْتُ» قصدشان این باشد که
مرد و زنى که آنان را وکیل کردهاند ، زن و شوهر شوند .
سوم : کسى که صیغه را مىخواند باید عاقل باشد ، و اگر براى خود
مىخواند باید بالغ نیز باشد ، بلکه ـ بنابر احتیاط ـ عقد کودک نا بالغ ممیّز براى
دیگرى کافى نیست ، و اگر خواند باید طلاق دهند ، یا دوباره عقد بخوانند .
چهارم : اگر وکیل زن و شوهر ، یا ولىّ آنها صیغه را مىخوانند ، در
موقع عقد ، زن و شوهر را معیّن کنند ، مثلاً اسم آنها را ببرند یا به آنها اشاره نمایند
، پس کسى که چند دختر دارد ، اگر به مردى بگوید : «زَوَّجْتُکَ اِحْدى بَناتِی»
یعنى همسرِ تو نمودم یکى از دخترانم را ، و او بگوید : «قَبِلْتُ» یعنى قبول
کردم ، چون در موقع عقد دختر را معیّن نکردهاند ، عقد باطل است .
پنجم : زن و مرد به ازدواج راضى باشند ، ولى اگر ظاهراً کراهت داشته
باشند و معلوم باشد قلباً راضى هستند ، عقد صحیح است .
مسأله ۲۳۳۸ ـ اگر در عقد یک حرف یا بیشتر غلط خوانده شود که معنى آن
را عوض نکند ، عقد صحیح است .
مسأله ۲۳۳۹ ـ کسى که صیغه عقد را مىخواند اگر معناى آن را ـ هر چند
بطور اجمال ـ بداند و قصد تحقق آن معنى را بکند ، عقد صحیح است ، و لازم نیست که معنى
صیغه را تفصیلاً بداند ، مثلاً بداند که فعل ، یا فاعل بر طبق دستور زبان عربى
کدام است .
مسأله ۲۳۴٠ ـ اگر زنى را براى مردى بدون اجازه آنان عقد کنند ، و
بعداً زن و مرد آن عقد را اجازه نمایند ، عقد صحیح است ، و براى اجازه کافى است سخنى
بگوید ، یا کارى انجام دهد که بر رضایت او ، دلالت داشته باشد .
مسأله ۲۳۴۱ ـ اگر زن و مرد ، یا یکى از آن دو را به ازدواج مجبور
نمایند ، و بعد از خواندن عقد به نحوى که در مسأله قبل گفته شد اجازه نمایند ، عقد
صحیح است ، و بهتر آن است که دوباره عقد را بخوانند .
مسأله ۲۳۴۲ ـ پدر و جدّ پدرى مىتوانند ، براى فرزند پسر ، یا دختر
نابالغ ، یا دیوانه خود که با حال دیوانگى بالغ شده است را به ازدواج دیگرى در آورند
، و بعد از آنکه طفل بالغ شد ، یا دیوانه عاقل گردید ، اگر ازدواجى که براى او
کردهاند مفسدهاى داشته ، مىتواند آن را امضا ، یا رد نماید ، و اگر مفسدهاى
نداشته ، چنانچه پسر یا دختر نابالغ عقد ازدواج خود را بهم بزنند ـ بنابر احتیاط
واجب ـ یا باید طلاق دهند ، یا عقد را دوباره بخوانند .
مسأله ۲۳۴۳ ـ دخترى که به حدّ بلوغ رسیده و رشیده است ، یعنى مصلحت
خود را تشخیص مىدهد ، اگر بخواهد شوهر کند ، چنانچه با کره باشد و متصدى امور زندگانى
خویش نباشد ، باید از پدر ، یا جدّ پدرى خود اجازه بگیرد ، بلکه ـ بنابر احتیاط
واجب ـ اگر خود متصدى امور زندگانى خویش باشد نیز باید اجازه بگیرد ، و اجازه مادر
و برادر لازم نیست .
مسأله ۲۳۴۴ ـ اگر دختر باکره نباشد ، یا اینکه با کره باشد ولى پدر یا
جدّ پدرى اجازه ندهند که با مردى که همتاى او شرعاً و عرفاً مىباشد ازدواج کند ،
یا اینکه حاضر نباشند در امر ازدواج دختر به هیچ وجه مشارکت کنند ، یا آنکه اهلیت
اجازه دادن از جهت دیوانگى ، یا مانند آن را نداشته باشند ، در این موارد اجازه
آنان لازم نیست ، و همچنین اگر اجازه گرفتن از آنان به جهت غائب بودن ، یا غیر آن
ممکن نباشد ، و دختر حاجت زیادى در همان وقت به ازدواج داشته باشد ، اجازه پدر و
جد ، لازم نیست .
مسأله ۲۳۴۵ ـ اگر پدر ، یا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگیرد ،
پسر باید بعد از بالغ شدن خرج آن زن را بدهد ، بلکه قبل از بلوغ هم در صورتى که به
سنى رسیده باشد که قابلیت تلذّذ را داشته باشد ، و زن هم بحدى کوچک نباشد که
قابلیت آنکه شوهر از او تلذّذ ببرد را نداشته باشد ، نفقه زن بر ذمّه پسر ثابت است
، و در غیر این صورت نفقه واجب نیست .
مسأله ۲۳۴۶ ـ اگر پدر ، یا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگیرد ، چنانچه
پسر در موقع عقد مالى نداشته ، پدر ، یا جدّ او باید مهر زن را بدهد . و همچنین اگر مالى
داشته باشد ولى پدر ، یا جد ضامن مهر شود . و در غیر این دو صورت اگر مهر بیش از
مهر المثل نباشد ، یا آنکه مصلحتى اقتضا کند که مهر بیش از مهر المثل باشد ، پدر ،
یا جد مىتوانند مهر را از مال پسر بپردازند ، و الاّ نمىتوانند بیش از مهر المثل
را از مال پسر بپردازند ، مگر آنکه او بعد از بلوغ کار آنها را قبول کند .
مواردى که زن یا شوهر مىتواند عقد را بهم بزند
مسأله ۲۳۴۷ ـ اگر مرد بعد از عقد بفهمد که زن یکى از این شش عیب را که
ذکر مىشود در حال عقد داشته است ، مىتواند بواسطه آن عیب ، عقد را بهم بزند :
اول : دیوانگى ، هر چند گاهگاهى باشد .
دوم : مرض خوره .
سوم : مرض برص .
چهارم : کورى .
پنجم : فلج بودن ، هر چند به حد زمین گیرى نباشد .
ششم : آنکه گوشت ، یا استخوانى در رحم او باشد ، خواه مانع نزدیکى یا آبستن
شدن او شود ، یا نه . و اگر مرد بعد از عقد بفهمد که زن در حال عقد افضا شده بوده
است ، یعنى راه بول و حیض ، و یا راه حیض و غائط او ، یا هر سه یکى شده است ، در
اینکه بتواند عقد را بهم بزند اشکال است ، و احتیاط لازم آن است که چنانچه عقد را
بهم بزند طلاق نیز بدهد .
مسأله ۲۳۴۸ ـ اگر زن بعد از عقد بفهمد که شوهر او آلت مردى نداشته ،
یا بعد از عقد پیش از نزدیکى ، یا پس از آن آلت او بریده شود ، یا مرضى دارد که
نمىتواند نزدیکى نماید ، هر چند آن مرض بعد از عقد و پیش از نزدیکى ، یا پس از آن
عارض شده باشد . در تمام این موارد ، بى طلاق مىتواند عقد را بهم بزند . و اگر زن
بعد از عقد بفهمد که شوهرش پیش از عقد دیوانه بوده است ، یا اینکه پس از عقد ـ
خواه بعد از نزدیکى ، یا قبل از آن ـ دیوانه شود ، یا اینکه بفهمد که او در هنگام
عقد تخمهایش کشیده ، یا کوبیده شده بوده است ، یا اینکه در آن هنگام مرض خوره ، یا
برص ، یا کورى داشته است ، در تمام این موارد احتیاط واجب آن است که زن عقد را بهم
نزند ، و اگر چنین کرد احتیاط واجب آن است که اگر بخواهند به زندگى زناشوئى ادامه
دهند دوباره عقد کنند ، و اگر بخواهند جدا شوند طلاق داده شود . و در صورتى که
شوهر نمىتواند نزدیکى نماید و زن بخواهد عقد را بهم بزند ، لازم است که اول رجوع
به حاکم شرع ، یا وکیل او نماید ، و حاکم شوهر را یک سال مهلت مىدهد ، و چنانچه
شوهر نتوانست با آن زن ، یا زنى دیگر نزدیکى کند ، پس از آن زن مىتواند عقد را
بهم بزند.
مسأله ۲۳۴۹ ـ اگر بواسطه آنکه مرد نمىتواند نزدیکى کند ، زن عقد را
بهم بزند ، شوهر باید نصف مهر را بدهد ، ولى اگر بواسطه یکى از عیبهاى دیگرى که گفته
شد ، مرد یا زن عقد را بهم بزند ، چنانچه مرد ، با زن نزدیکى نکرده باشد ، چیزى بر
او نیست ، و اگر نزدیکى کرده باشد ، باید تمام مهر را بدهد .
مسأله ۲۳۵٠ ـ اگر زن یا مرد بهتر از آنچه هست به دیگرى معرفى شود تا
به ازدواج با او رغبت نماید ـ چه در ضمن عقد باشد ، یا پیش از آن ، در صورتى که
عقد بر اساس آن واقع شود ـ چنانچه پس از عقد این امر بر طرف دیگر معلوم شود ، او
مىتواند عقد را بهم بزند ، و تفصیل احکام این مسأله در رساله «منهاج الصالحین»
بیان شده است .
عدّهاى از زنها که ازدواج با آنان حرام است
مسأله ۲۳۵۱ ـ ازدواج با زنهائى که به انسان محرم هستند ، مثل مادر و
خواهر و دختر و عمه و خاله ، و دختر برادر ، و دختر خواهر ، و مادر زن ، حرام است .
مسأله ۲۳۵۲ ـ اگر کسى زنى را براى خود عقد نماید اگر چه با او نزدیکى
نکند ، مادر و مادرِ مادر آن زن ، و مادرِ پدر او هر چه بالا روند به آن مرد محرم
مىشوند .
مسأله ۲۳۵۳ ـ اگر زنى را عقد کند و با او نزدیکى نماید ، دختر و نوه
دخترى و پسرى آن زن هر چه پائین روند ، چه در وقت عقد باشند یا بعداً به دنیا بیایند
، به آن مرد محرم مىشوند .
مسأله ۲۳۵۴ ـ اگر با زنى که براى خود عقد کرده نزدیکى نکرده باشد ، تا
وقتى که آن زن در عقد اوست ـ بنابر احتیاط واجب ـ با دختر او ازدواج نکند .
مسأله ۲۳۵۵ ـ عمه و خاله انسان ، و عمه و خاله پدر ، و عمه و خاله
پدرِ پدر ، یا مادرِ پدر ، و عمه و خاله مادر ، و عمه و خاله مادرِ مادر ، یا پدرِ
مادر هر چه بالا روند به انسان محرمند .
مسأله ۲۳۵۶ ـ پدر و جدّ شوهر هر چه بالا روند ، و پسر و نوه پسرى و
دخترى او هر چه پائین آیند ، چه در موقع عقد باشند یا بعداً به دنیا بیایند ، با همسر
او محرم هستند .
مسأله ۲۳۵۷ ـ اگر زنى را براى خود عقد کند ، دائمه باشد یا صیغه ، تا
وقتى که آن زن در عقد اوست نمىتواند با خواهر آن زن ازدواج نماید .
مسأله ۲۳۵۸ ـ اگر زن خود را به ترتیبى که در کتاب طلاق گفته مىشود ،
طلاق رجعى دهد ، در بین عدّه نمىتواند خواهر او را عقد نماید ، ولى در عدّه طلاق
بائن مىتواند با خواهر او ازدواج نماید ، و در عدّه متعه احتیاط واجب آن است که
ازدواج نکند .
مسأله ۲۳۵۹ ـ انسان نمىتواند بدون اجازه زن خود با خواهر زاده ، و
برادر زاده ، او ازدواج کند ، ولى اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نماید و بعداً زن
اجازه نماید ، اشکال ندارد .
مسأله ۲۳۶٠ ـ اگر زن بفهمد شوهرش برادر زاده ، یا خواهر زاده او را
عقد کرده و حرفى نزند ، چنانچه بعداً رضایت بدهد ، عقد صحیح است ، و اگر رضایت ندهد
عقد آنان باطل است .
مسأله ۲۳۶۱ ـ اگر انسان با خاله ، یا عمه خود قبل از عقد دختر او زنا
کند ، دیگر ـ بنابر احتیاط واجب ـ نمىتواند با دختر او ازدواج نماید .
مسأله ۲۳۶۲ ـ اگر با دختر عمّه یا دختر خاله خود ازدواج نماید ، سپس
بعد از نزدیکى ، یا قبل از آن با مادرش زنا کند ، موجب جدائى آنها نمىشود .
مسأله ۲۳۶۳ ـ اگر با زنى غیر از عمه و خاله خود زنا کند ، احتیاط
مستحب آن است که با دختر او ازدواج نکند .
مسأله ۲۳۶۴ ـ زن مسلمان نمىتواند به عقد کافر در آید ، چه دائم باشد
چه موقت ، چه کافر کتابى باشد چه غیر کتابى ، مرد مسلمان هم نمىتواند با زنهاى
کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند ، ولى صیغه کردن زنهایى که یهودى یا نصرانى هستند
مانعى ندارد ، ـ و بنابر احتیاط لازم ـ عقد دائمى با آنها ننماید ، و امّا زن
مجوسیه ـ بنابر احتیاط واجب ـ حتى بطور موقت نیز نباید مسلمان با او ازدواج نماید
، و بعضى از فرق از قبیل نواصب که خود را مسلمان مىدانند و در حکم کفّارند ، مرد
و زن مسلمان نمىتوانند با آنها به طور دائم ، یا موقت ازدواج نمایند ، و همچنین
مرتد .
مسأله ۲۳۶۵ ـ اگر با زنى که در عدّه طلاق رجعى است زنا کند ، آن زن ـ بنابر
احتیاط واجب ـ بر او حرام مىشود ، و اگر در عدّه متعه یا طلاق بائن ، یا عدّه
وفات یا عدّه وطى شبهه باشد ، بعداً مىتواند او را عقد نماید ، و معناى طلاق رجعى
، و طلاق بائن ، وعدّه متعه ، و عدّه وفات ، و عدّه وطى شبهه ، در احکام طلاق گفته
خواهد شد .
مسأله ۲۳۶۶ ـ اگر با زن بى شوهرى که در عدّه نیست زنا کند ـ بنابر
احتیاط واجب ـ نمىتواند پیش از آنکه او توبه کند با او ازدواج نماید ، ولى شخص دیگرى
اگر بخواهد با آن زن پیش از توبه کردنش ازدواج کند اشکالى ندارد ، مگر در صورتى که
آن زن مشهور به زنا باشد که ـ بنابر احتیاط واجب ـ ازدواج با او قبل از توبهاش
جائز نیست ، و همچنین است ازدواج با مرد مشهور به زنا قبل از آنکه توبه کند . و
احتیاط مستحب آن است که اگر شخص بخواهد با زن زنا کار ازدواج کند ، صبر نماید تا
آن زن حیض ببیند بعد او را به عقد خود در آورد ، خواه خود با او زنا کرده باشد یا
دیگرى .
مسأله ۲۳۶۷ ـ اگر زنى را که در عدّه دیگرى است براى خود عقد کند ،
چنانچه مرد و زن یا یکى از آنان بدانند که عدّه زن تمام نشده ، و بدانند عقد کردن زن
در عدّه حرام است ، آن زن بر او حرام ابدى مىشود ، اگر چه مرد بعد از عقد با آن
زن نزدیکى نکرده باشد ، و اگر هر دو جاهل باشند به اصل عدّه ، یا به حرمت ازدواج
در آن ، عقد باطل است ، پس اگر نزدیکى کرده باشند حرام ابدى است ، و گرنه حرام
نیست ، و مىتوانند پس از پایان عدّه دوباره عقد کنند .
مسأله ۲۳۶۸ ـ اگر انسان بداند زنى شوهر دارد و با او ازدواج کند ،
باید از او جدا شود ، و بعداً هم نباید او را براى خود عقد کند ، و همچنین است ـ بنابر
احتیاط واجب ـ اگر نداند که آن زن شوهر دارد ولى بعد از ازدواج با او نزدیکى کرده
باشد .
مسأله ۲۳۶۹ ـ زن شوهر دار اگر زنا کند ، بر مرد زنا کننده ـ بنابر
احتیاط واجب ـ حرام ابدى مىشود ، ولى بر شوهر خود حرام نمىشود ، و چنانچه توبه نکند
و بر عمل خود باقى باشد ، بهتر است که شوهر ، او را طلاق دهد ، ولى باید مهرش را
بدهد .
مسأله ۲۳۷٠ ـ زنى را که طلاق دادهاند ، و زنى که صیغه بوده و شوهرش
مدت او را بخشیده یا مدتش تمام شده ، چنانچه بعد از مدتى شوهر کند و بعد شک کند که
موقع عقد شوهر دوم عدّه شوهر اول تمام بوده یا نه ، به شکّ خود اعتنا نکند .
مسأله ۲۳۷۱ ـ مادر و خواهر و دختر پسرى که لواط داده ، بر لواط کننده
ـ در صورتى که بالغ بوده ـ حرام مىشود ، هر چند کمتر از ختنه گاه داخل شود ، و همچنین
است ـ بنابر احتیاط لازم ـ اگر لواط دهنده مرد باشد ، و یا آنکه لواط کننده بالغ
نباشد ، ولى اگر گمان کند که دخول شده ، یا شک کند که دخول شده یا نه ، بر او حرام
نمىشوند ، وهمچنین مادر و خواهر و دختر لواط کننده بر لواط دهنده حرام نیست .
مسأله ۲۳۷۲ ـ اگر با زنى ازدواج نماید ، و بعد از ازدواج با پدر یا
برادر یا پسر او لواط کند ـ بنابر احتیاط واجب ـ آن زن بر او حرام مىشود .
مسأله ۲۳۷۳ ـ اگر کسى در حال احرام که یکى از کارهاى حج است با زنى
ازدواج نماید ، عقد او باطل است ، هر چند آن زن در حال احرام نباشد ، و چنانچه مىدانسته
که زن گرفتن بر او حرام است ، دیگر تا ابد نمىتواند آن زن را عقد کند .
مسأله ۲۳۷۴ ـ اگر زنى که در حال احرام است با مردى ازدواج کند ، عقد
او باطل است هر چند مرد در حال احرام نباشد ، و اگر زن مىدانسته که ازدواج کردن
در حال احرام حرام است ، احتیاط واجب آن است که بعداً با آن مرد تا ابد ازدواج
نکند .
مسأله ۲۳۷۵ ـ اگر مرد یا زن طواف نساء را که یکى از کارهاى حج و عمره مفرده
است ، بجا نیاورند ، استمتاع جنسى بر آنها حلال نمىشود تا طواف نساء را انجام دهد
، ولى اگر ازدواج کند چنانچه با حلق یا تقصیر از احرام خارج شده باشد ، ازدواجش
صحیح است ، هر چند طواف نساء انجام نداده باشد .
مسأله ۲۳۷۶ ـ اگر کسى دختر نابالغى را براى خود عقد کند ، حرام است پیش
از آنکه نُه سال دختر تمام شود با او نزدیکى کند ، ولى اگر نزدیکى بکند ، بعد از
بلوغ دختر نزدیکى با او حرام نیست اگر چه افضاء نموده باشد (معناى افضاء در مسأله
(۲۳۴۸) گذشت) ولى در صورت افضاء باید دیه او را بدهد ، که دیه کشتن یک انسان است ،
و همیشه باید مخارج زندگى او را بدهد حتى پس از طلاق ، بلکه ـ بنابر احتیاط واجب ـ
حتى اگر آن دختر پس از طلاق با دیگرى ازدواج نماید .
مسأله ۲۳۷۷ ـ زنى را که سه مرتبه طلاق دادهاند که در میان آنها دو
بار رجوع یا عقد شده است ، بر شوهرش حرام مىشود ، ولى اگر با شرائطى که در احکام
طلاق گفته مىشود با مرد دیگرى از دواج کند ، بعد از مرگ یا طلاق شوهر دوم ، و
گذشتن مقدار عدّه او ، شوهر اول مىتواند دوباره او را براى خود عقد نماید.
احکام عقد دائم
مسأله ۲۳۷۸ ـ زنى که عقد دائم شده ، حرام است بدون اجازه شوهر از خانه
بیرون برود ، هر چند با حقّ شوهر هم منافات نداشته باشد ، مگر اینکه ضرورتى ایجاب
کند یا ماندن در خانه براى او حرجى باشد ، یا مسکن مناسب او نباشد ، و باید خود را
براى لذتهاى جنسى که حقّ همسر است هر وقت که او مىخواهد تسلیم نماید ، و بدون عذر
شرعى از نزدیکى کردن او جلوگیرى نکند . و تهیه غذا و لباس ، و منزل زن و تهیه
احتیاجاتش بر شوهر واجب است ، و اگر تهیه نکند چه توانائى داشته باشد یا نداشته
باشد مدیون زن است . و همچنین از حقوق زن است که مرد او را مورد اذیت و آزار قرار
ندهد ، و با او بدون و جه شرعى تندى و خشونت نکند .
مسأله ۲۳۷۹ ـ اگر زن به و ظائف زناشوئى
خود در برابر شوهر هیچ عمل نکند ، حقّ غذا و لباس و منزل بر او ندارد ، هر چند نزد
او بماند ، و اگر گاهى از تسلیم در برابر خواستههاى جنسى مشروع او سرباز زند ـ
بنابر احتیاط واجب ـ نفقهاش ساقط نمىشود ، و امّا مهر او با عدم تمکین به هیچ
وجه ساقط نمىشود
.
مسأله ۲۳۸٠ ـ مرد حق ندارد زن خود را به
خدمت خانه مجبور کند
.
مسأله ۲۳۸۱ ـ مخارج زن در سفر اگر بیشتر
از مخارج او در وطن باشد ، چنانچه با اذن شوهر سفر رفته باشد بر عهده شوهر است ،
ولى پول ماشین ، و یا هواپیما و مانند اینها و بقیه مخارجى که سفر کردن او متوقف
بر آنهاست ، بر خودش مىباشد ، ولى اگر شوهر مایل باشد که زن را سفر ببرد ، باید
خرج سفر او را هم بدهد ، و همچنین اگر سفر ضرورى از نظر شئون زندگى باشد ، مانند سفر
براى معالجه
.
مسأله ۲۳۸۲ ـ زنى که خرج او بر عهده شوهر
است و شوهر خرج او را نمىدهد ، مىتواند خرجى خود را بدون اجازه از مال او بردارد
، و اگر ممکن نیست چنانچه ناچار باشد و نتواند به حاکم شرع شکایت برد ، و با کار
کردن بخواهد مخارج خود را تهیه کند در موقعى که مشغول تهیه مخارج است ، اطاعت شوهر
بر او واجب نیست
.
مسأله ۲۳۸۳ ـ مرد اگر مثلاً دو زن دائمى
داشته باشد ، و نزد یکى از آنها یک شب بماند ، واجب است نزد دیگرى نیز یک شب در
ضمن چهار شب بماند ، و در غیر این صورت ، ماندن نزد زن واجب نیست ، بلى لازم است
او را بطور کلى متارکه ننماید ، و اولى و احوط این است که مرد در هر چهار شب یک شب
نزد زن دائمى خود بماند.
مسأله ۲۳۸۴ ـ شوهر نمىتواند بیش از چهار
ماه با زن جوان خود نزدیکى را ترک کند مگر آنکه نزدیکى براى او ضرر یا مشقت زیاد
داشته باشد ، یا آنکه زن خود راضى به ترک آن باشد ، و یا آنکه در ضمن عقد ازدواج ترک
آن را بر زن شرط کرده باشد ، و در این حکم ـ بنابر احتیاط واجب ـ فرقى نیست میان
اینکه شوهر حاضر باشد یا مسافر ، پس ـ بنابر احتیاط واجب ـ جایز نیست سفر غیر لازم
را بدون عذر و بدون رضایت همسر بیش از چهار ماه ادامه دهد .
مسأله ۲۳۸۵ ـ اگر در عقد دائم مهر را
معیّن نکنند ، عقد صحیح است ، و چنانچه مرد با زن نزدیکى کند باید مهر او را مطابق
مهر زنهائى که مثل او هستند بدهد . و امّا در متعه چنانچه مهر را معیّن نکنند ، هر
چند از روى جهل یا غفلت یا فراموشى باشد ، عقد باطل مىشود .
مسأله ۲۳۸۶ ـ اگر موقع خواندن عقد دائمى
براى دادن مهر مدت معیّن نکرده باشند ، زن مىتواند پیش از گرفتن مهر از نزدیکى
کردن شوهر جلوگیرى کند ، چه شوهر توانائى دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد ،
ولى اگر پیش از گرفتن مهر به نزدیکى راضى شود و شوهر با او نزدیکى کند ، دیگر
نمىتواند بدون عذر شرعى از نزدیکى شوهر جلوگیرى نماید.
متعه (ازدواج موقت)
مسأله ۲۳۸۷ ـ ازدواج موقت اگر چه براى لذت بردن هم نباشد ، صحیح است ،
ولى نمىشود زن شرط کند که مرد از او هیچ لذت جنسى نبرد .
مسأله ۲۳۸۸ ـ احتیاط واجب آن است که شوهر
بیش از چهار ماه با همسر موقت خود اگر جوان باشد نزدیکى را ترک نکند .
مسأله ۲۳۸۹ ـ زنى که متعه مىشود ، اگر در
عقد شرط کند که شوهر با او نزدیکى نکند ، عقد و شرط او صحیح است ، و شوهر فقط
مىتواند لذتهاى دیگر از او ببرد ، ولى اگر بعداً به نزدیکى راضى شود ، شوهر
مىتواند با او نزدیکى نماید ، و همچنین است حکم در عقد دائم .
مسأله ۲۳۹٠ ـ زنى که متعه شده است اگر چه
آبستن شود حقّ خرجى ندارد
.
مسأله ۲۳۹۱ ـ زنى که متعه شده است حقّ
همخوابى ندارد ، و از شوهر ارث نمىبرد ، و شوهر هم از او ارث نمىبرد ، و چنانچه
ارث بردن را ـ از یک طرف یا از هر دو طرف ـ شرط کرده باشند ، صحت این شرط محل
اشکال است ، ولى مراعات احتیاط ترک نشود .
مسأله ۲۳۹۲ ـ زنى که متعه شده است اگر چه
نداند که حقّ خرجى و همخوابى ندارد ، عقد او صحیح است ، و براى آنکه نمىدانسته
است ، حقّى بر شوهر ندارد
.
مسأله ۲۳۹۳ ـ زنى که متعه شده است
مىتواند بدون اجازه شوهر از خانه بیرون برود ، ولى اگر بواسطه بیرون رفتن ، حقّ
شوهر از بین مىرود ، بیرون رفتن او حرام است ، ـ و بنابر احتیاط مستحب ـ در صورتى
که حقّ شوهر از بین نرود ، بدون اجازه او از خانه بیرون نرود .
مسأله ۲۳۹۴ ـ اگر زنى مردى را وکیل کند که
به مدت و مبلغ معیّن او را براى خود صیغه نماید ، چنانچه مرد او را به عقد دائم
خود در آورد ، یا به غیر از مدت ، یا مبلغى که معیّن شده او را عقد کند ، وقتى آن
زن فهمید ، اگر اجازه نماید آن عقد صحیح ، و گرنه باطل است .
مسأله ۲۳۹۵ ـ اگر براى محرم شدن ـ مثلاً ـ
پدر یا جدّ پدرى ، دختر یا پسر نابالغ خود را براى مدت کوتاهى به عقد کسى در آورد
، در صورتى که بر آن مفسدهاى بار نشود ، عقد صحیح است ، ولى اگر در مدت ازدواج
پسر ، بطور کلى قابلیت تلذذ نداشته باشد ، یا دختر بطور کلى قابل تلذذ از او نباشد
، صحت عقد محل اشکال است
.
مسأله ۲۳۹۶ ـ اگر پدر یا جدّ پدرى ، طفل
خود را که در محل دیگرى است و نمىداند زنده است یا مرده ، براى محرم شدن به عقد
کسى در آورد ، در صورتى که مدت زوجیّت قابل باشد که از معقوده استمتاع شود ، بر
حسب ظاهر محرم بودن حاصل مىشود ، و چنانچه بعداً معلوم شود که در موقع عقد ، آن
دختر زنده نبوده ، عقد باطل است ، و کسانى که بواسطه عقد ظاهراً محرم شده بودند نامحرمند .
مسأله ۲۳۹۷ ـ اگر مرد مدت ازدواج زن را
ببخشد ، چنانچه با او نزدیکى کرده باید تمام مهرى را که قرار گذاشته است به او
بدهد ، و اگر نزدیکى نکرده واجب است نصف مهر را بدهد .
مسأله ۲۳۹۸ ـ مرد مىتواند زنى را که متعه
او بوده و هنوز عدّهاش تمام نشده است ، به عقد دائم خود در آورد ، یا اینکه
دوباره متعه نماید ، ولى اگر هنوز مدت ازدواج موقت تمام نشده است و عقد دائم کند ،
عقد باطل است ، مگر اینکه مدت باقیمانده را به او ببخشد ، سپس عقد کند.
مسائل متفرقه زناشوئى
مسأله ۲۴٠۹ ـ کسى که بواسطه نداشتن زن به حرام مىافتد ، واجب است زن
بگیرد
.
مسأله ۲۴۱٠ ـ اگر شوهر در عقد مثلاً شرط
کند که زن باکره باشد ، و بعد از عقد معلوم شود که باکره نبوده است مىتواند عقد
را بهم بزند ، ولى اگر بهم نزند ، یا شرط نکرده باشد ولى به اعتقاد بکارت ازدواج
کرده باشد مىتواند با ملاحظه نسبت تفاوت بین مهر المثل باکره ، و غیر باکره از
مهرى که قرار دادهاند کم کند ، و اگر داده است پس بگیرد ، مثلاً اگر مهر او «۱٠٠»
دینار باشد و مهر زنى مانند او اگر باکره باشد «۸٠» دینار و اگر باکره نباشد «۶٠» دینار باشد ، که تفاوتش ۴۱ ـ (۲۵) دینار ـ است ،
از «۱٠٠» دینار که مهر اوست کم مىشود
.
مسأله ۲۴۱۱ ـ ماندن مرد و زن نامحرم در
محل خلوتى که کسى در آنجا نیست در صورتى که احتمال فساد برود حرام است ، هر چند
طورى باشد که کسى دیگر بتواند وارد شود ، ولى اگر احتمال فساد نرود ، اشکال ندارد .
مسأله ۲۴۱۲ ـ اگر مرد مهر زن را در عقد
معیّن کند و قصدش این باشد که آن را ندهد ، عقد صحیح است ، ولى مهر را باید بدهد .
مسأله ۲۴۱۳ ـ مسلمانى که از اسلام خارج
شود و کفر را اختیار کند ، مرتد نامیده مىشود ، و مرتد بر دو قسم است : مرتد فطرى
، و مرتد ملى ، و مرتد فطرى کسى است که پدر و مادر او ، یا یکى از آنها در هنگام
بدنیا آمدن او مسلمان باشند و خود او نیز پس از تمیز مسلمان باشد ، و سپس کافر شود
، و مرتد ملى مقابل آن است
.
مسأله ۲۴۱۴ ـ اگر زن پس از ازدواج مرتد
شود چه ملى و چه فطرى ، عقد او باطل مىگردد ، و چنانچه شوهرش با او نزدیکى نکرده
باشد عدّه ندارد ، و همچنین است اگر بعد از نزدیکى مرتد شود ولى یائسه یا صغیره
باشد . امّا اگر زن در سنّ زنهائى باشد که حیض مىبینند باید به دستورى که در
احکام طلاق گفته خواهد شد عدّه نگهدارد ، و اگر در بین عدّه مسلمان شود عقد او به
حال خود باقى مىماند ، هر چند بهتر آن است که اگر مىخواهند با هم زندگى کنند دوباره
عقد بخوانند ، و اگر مىخواهند جدا شوند طلاق داده شود . و یائسه در مسأله زنى است
که پنجاه سال سن داشته ، و از جهت بالا رفتن سنش خون حیض نبیند ، و امید بازگشت آن
را هم نداشته باشد
.
مسأله ۲۴۱۵ ـ اگر مرد پس از عقد مرتد فطرى
شود ، زنش بر او حرام مىشود ، و اگر نزدیکى کردهاند و یائسه و صغیره نیست باید
به مقدار عدّه وفات که در احکام طلاق گفته مىشود عدّه نگهدارد ، بلکه ـ بنابر
احتیاط واجب ـ اگر نزدیکى نکردهاند یا یائسه یا صغیره است باز هم عدّه وفات
نگهدارد ، و اگر در بین عدّه مرد توبه کند ـ بنابر احتیاط واجب ـ اگر مىخواهند با
هم زندگى کنند دوباره عقد بخوانند ، و اگر مىخواهند جدا شوند طلاق داده شود .
مسأله ۲۴۱۶ ـ اگر مرد پس از عقد ، مرتد
ملى شود ، چنانچه با زنش نزدیکى نکرده یا اینکه زن یائسه ، یا صغیره باشد ، عقد او
باطل مىشود ، و عدّه ندارد ، و اگر بعد از نزدیکى مرتد شد و زن او در سنّ زنهائى
باشد که حیض مىبینند ، باید آن زن به مقدار عدّه طلاق که در احکام طلاق گفته
مىشود عدّه نگهدارد ، و اگر پیش از تمام شدن عدّه شوهر او مسلمان شود ، عقد او به
حال خود باقى مىماند
.
مسأله ۲۴۱۷ ـ اگر زن در عقد با مرد شرط
کند که او را از شهرى بیرون نبرد ، و مرد هم قبول کند ، نباید زن را بدون رضایتش
از آن شهر بیرون ببرد
.
مسأله ۲۴۱۸ ـ اگر زنى از شوهر سابقش دخترى
داشته باشد ، شوهر بعدى مىتواند آن دختر را براى پسر خود که از این زن نیست عقد
کند ، و نیز اگر دخترى را براى پسر خود عقد کند ، مىتواند با مادر او ازدواج
نماید
.
مسأله ۲۴۱۹ ـ سقط کردن بچه جایز نیست ، هر
چند از زنا باشد ، مگر اینکه باقى ماندن آن براى زن ضرر غیر قابل تحملى داشته باشد
، یا مشقت زیاد داشته باشد که در این صورت قبل از جان یافتن بچه سقط کردن آن جایز
است ولى دیه دارد ، و امّا بعد از جان یافتن بچه به هیج وجه اسقاط جایز نیست .
مسأله ۲۴۲٠ ـ اگر کسى با زنى که شوهر ندارد
و در عدّه غیر هم نیست ، زنا کند ، چنانچه بعد او را عقد کند و بچهاى از آنان
پیدا شود ، در صورتى که ندانند از نطفه حلال است یا حرام ، آن بچه حلال زاده است .
مسأله ۲۴۲۱ ـ اگر مرد نداند که زن در عدّه
است و با او ازدواج کند ، چنانچه زن هم نداند و بچهاى از آنان به دنیا آید ، حلال
زاده است و شرعاً فرزند هر دو مىباشد ، ولى اگر زن مىدانسته که در عدّه است و
تزویج در عدّه جایز نیست شرعاً ، بچه فرزندِ پدر است ، و در هر صورت عقد آنان باطل
است ، و به یکدیگر ـ همانطور که گذشت ـ حرام ابدى مىباشند .
مسأله ۲۴۲۲ ـ اگر زن بگوید یائسهام ،
نباید حرف او را قبول کرد ، ولى اگر بگوید شوهر ندارم ، حرف او قبول مىشود مگر
آنکه مورد اتهام باشد ، که در این صورت احتیاط واجب آن است که از حال او جستجو شود .
مسأله ۲۴۲۳ ـ اگر بعد از آنکه انسان با
زنى که گفت شوهر ندارم ازدواج کرد ، کسى ادعا کند که آن زن زنِ اوست ، چنانچه
شرعاً ثابت نشود که گفته آن کس صحیح است ، نباید حرف او را قبول کرد .
مسأله ۲۴۲۴ ـ تا دو سال پسر یا دختر تمام
نشده ، پدر نمىتواند او را از مادرش جدا کند زیرا نگهدارى بچه حقّ مشترک پدر و
مادر است ، و احوط و اولى آن است که بچه را تا هفت سال از مادرش جدا نکند .
مسأله ۲۴۲۵ ـ اگر دیانت و اخلاق خواستگار
مورد رضایت باشد ، بهتر آن است که رد نشود ؛ از پیغمبر اکرم
صلىاللهعلیهوآلهوسلم روایت شده که : هر گاه خواستگارى براى دختر شما آمد که
اخلاق و دیانت او مورد رضایت شما بود ، دختر را به ازدواج او در آورید ، اگر چنین
نکنید فتنه و فساد بزرگى در زمین بپا خواهد شد .
مسأله ۲۴۲۶ ـ اگر زن مهر خود را به شوهر
صلح کند که زن دیگر نگیرد ، واجب است شوهر با زن دیگر ازدواج نکند ، و زن هم حق
ندارد مهر را بگیرد
.
مسأله ۲۴۲۷ ـ کسى که از زنا به دنیا آمده
است ، اگر ازدواج کند ، بچه آنها حلال زاده است .
مسأله ۲۴۲۸ ـ هر گاه مرد در روزه ماه
رمضان ، یا در حال حیض زن با او نزدیکى کند ، معصیت کرده ، ولى اگر بچهاى از آنان
به دنیا آید ، حلال زاده است
.
مسأله ۲۴۲۹ ـ زنى که یقین دارد شوهرش در
سفر مرده ، اگر بعد از عدّه وفات ـ که مقدار آن در احکام طلاق گفته خواهد شدـ شوهر
کند و شوهر اول از سفر برگردد ، باید از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حلال است
، ولى اگر شوهر دوم با او نزدیکى کرده باشد ، زن باید عدّه وطى شبهه ، که همان
مقدار عدّه طلاق است ، نگهدارد ، و در دوران عدّه ، شوهر اول نباید با او نزدیکى
کند ، ولى سایر استمتاعات جایز است و نفقه او بر شوهر اول است ، و شوهر دوم باید مهر
او را مطابق زنهائى که مثل او هستند بدهد.
http://www.sistani.org/