آیا همسر با سواد برای زندگی بهتر است یا بی سواد؟
چهارشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۳۸ ب.ظ
بنام خالق عشق
|
یکی از اهداف ازدواج، تداوم نسل می باشد و خوبی و بدی
نسل آینده، به طور مستقیم به خوبی و بدی نسل حاضر، بستگی دارد و در صورتی
که نسل حاضر با بینش و توان علمی مناسب به تربیت فرزندان خود بپردازد،
فرزندانی پر بار و دارای فرهنگ غنی تحویل جامعه خواهد داد و راه تعقل و
تفکر انسان را برای دستیابی به زندگی بهتر و جامعه متعالی باز نموده و در
نتیجه انسان ها و نسل های بعدی، یکی پس از دیگری بهتر و بهتر خواهند شد.
اما خدای نا کرده اگر نسل حاضر از دانش کافی بهرمند نباشد، گرچه نسل بعدی
به علم رو بیاورد لیکن کایتی های این نسل تأثیر منفی در رشد و تکامل نسل
آینده گذاشته و این اثر منفی نتیجه بی سوادی والدین می باشد. با این بیان نتیجه می گیریم که سواد و دانش همسر آینده – زن یا مرد – در باروری خوب فرزندان،تأثیر مثبت دارد به همین جهت بهتر است در انتخاب همسر، میزان سواد او را نیز به عنوان یکی از ویژگی های مهم لحاظ نمود و این ویژگی در زن و مرد، هر چه بیشتر باشد نتیجه بهتری خواهد بخشید. ممکن است کسی بگوید: « مرد اگر با سواد باشد بهتر است اما زن اگر بی سواد باشد اطاعتش از شوهر بیشتر خواهد بود. » در پاسخ به این نوع افکار، ابتدا چند روایت را در مورد دانش بررسی می کنیم. اول: روایتی است که از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل شده که حضرت فرمود: طلب العلم فریضه لکل مسلم و مسلمه(1) یعنی فراگیری دانش برای هر زن و مرد مسلمانی واجب است.دوم: روایتی است که از حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: العلم رأس الخیر کله و الجهل رأس الشر کله(2) دانش رأس تمام کارهای خیر است و نادانی رأس تمام بدی ها است.دیگر روایتی است از مولای متقیان حضرت علی (علیه السلام)(3) که آن حضرت فرمود: لا تری الجاهل الا مفرطا او مفرطا(4) جاهل و نادان را – در کارها – نمی بینی یا افراط کارند یا تفریط کار.حال به بررسی این عقیده بپردازیم: اگر غرض ما از زندگی فریفتن مردم باشد پر واضح است که بی سوادی اشخاص در رسیدن به اهداف پلیدمان ما را یاری خواهد کرد. چون مردم نادان زود فریب خورده و زود منحرف می شوند.اما اگر هدف ما، زندگی خوب و همراه با آسایش و تفاهم می باشد باید همسری با سواد و دانش را انتخاب کنیم و طبق روایتی که به عرض رسید اولا کسب دانش، وظیفه هر مسلمان – اعم از مرد یا زن – است و دوم این که گل سر سبد تمام خیر و برکت و سعادت، دانش است و بر عکس تمام شر و بدی از، جهل سرچشمه می گیرد. سوم انسان جاهل از آنجایی که نادان است به هر کاری بخواهد دست بزند یا افراط می کند یهنی از حد و مزر خارج می شود یا همیشه تفریط می کند و از کاروان عقب می ماند و دود این نادانی علاوه بر چشم نادان، چشم تو را نیز خواهد سوزاند. پس این طرز تفکر که همسر بی سواد بهتر است باطل و مردود است. 1. بحارالانوار، ج1، ص177، روایت 54، باب 1. 2. الحیوه، ج1، ص 52، روایت 1، تألیف آقایان محمد رضا، محمد و علی حکیمی. 3. الحیوه، ج 1، ص 52، روایت 11. 4. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 70. گفتار چهارم در این جا به پایان میرسد. لازم میدانیم که چند نکته را یادآوری کنیم. شایان ذکر است احادیثی که درمورد ازدواج داریم بسیار زیاد هستند در پست بعدی بعضی از این احادیث که آقای فدائیان مهدویت زحمت کشیده بودند و در چند پست قبل در قسمت نظرات گذاشته بودند را میگذاریم. خوشحال میشویم اگر شما هم مایل بودید و حدیثی در این رابطه به یاد دارید با ذکر منبع برایمان بگذارید تا همگی از آن ها استفاده کنیم. امیدواریم همیشه موفق باشید و ما را همچنان در بهبود این بلاگ یاری رسانید. امید آن داریم که مورد قبول خداوند و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار گیرد. اما بهتر است که در اینجا یک پرانتز باز کنم و صحبتی در گوشی با خوانندگان محترم داشته باشیم .. مواردی رو در مورد دانش زن و مرد خوندیم که در صحت اونها شکی نیست اما اکنون این سئوال مطرح می شود ملاک دانش چیست ؟ و آیا داشتن دانش صرف برای ما کافیست ؟ ایا منظور فقط داشتن دانش کلاسیک و دانشگاهی است ؟ در این صورت بسیاری از دانشمندان خارجی هم هستند که در این زمینه بسیار قوی هستند اما از لحاظ اخلاقی متاسفانه در حد صفر ...راه دور نرویم ... در جامعه خودمون افرادی هستند که ضریب هوشی بالایی دارند و علم زیادی هم دارند اما همه در راههای نادرست به کار گرفته می شه . سئوال دیگه ؟ ما خیلی افرادی رو سراغ داریم که تحصیلات دانشگاهی دارند . در محیط دانشگاه با هم آشنا می شوند و بعد از مدت کمی که با هم ازدواج کردند عاقبت آنها ختم به طلاق می شود . پس مشکل کجاست ؟ مگر دانش برای ما ملاک نیست ؟ پس این تناقض از کجا حاصل می شود ؟ بله . دانش صرفا اون دانشی نیست که مدرک گواه آن باشد . بسیاری از افراد دیده شده اند که از لحاظ تحصیلات دانشگاهی در حد بالایی نیستند اما از یک فرد دانشگاهی و دارای تحصیلات عالی و کلاسیک خیلی فهیم تر و داناترند . چرا ؟ متاسفانه در جامعه ما دانش از اخلاق و تعهد پیشی گرفته و این دو کفه ترازو با هم پیش نمی روند و در هر جایی که به این صورت پیش رفت نتیجه ای معکوس خواهیم گرفت . در دانشگاههای جامعه ما که اکثر قریب باتفاق دانشجوها با تقلب و رشوه و ضرب و زور و خیلی مسایل دیگر به نمره قبولی ( اون هم لب مرزی ) می رسند و در پایان هم موفق به دریافت مدرک می شوند ایا به این گروه می شود گفت که صاحب دانش هستند ؟ و با فرض جواب بله..چقدر در این گروه می توان از کمالات و فهم و شعور انسانی یافت ؟ البته به همه ی قشر دانشجو بی احترامی نمی کنم چون خودم هم این مراحل رو سپری کردم برای همین هم نتیجه ای که در طی این مدت به آن رسیده ام را برای شما بازگو کردم . اصلا ببینیم منظور از دانش چیست ؟ آیا هر دانشمندی و صاحب دانشی قابل اعتماد است ؟ و یا آنچه که به عنوان دانش گفته می شود فراتز از اینهاست؟ دانش به معنی دانا بودن , فهبم بودن , صاحب کمالات انسانی بودن . آیا مدارک تحصیلی و دانشگاهی این خصوصیات عالی انسانی را نیز با خود در بر دارد ؟ یا جدا از این موارد بی بهره است ؟ یقیناً فضل و برتری انسانها را نمی توان صرفاً در مدارک دانشگاهی و کلاسیک جستجو کرد گرچه می توان آنها را مدنظر گرفت تا مارا چند گام به نتیجه گیری نزدیکتر کند اما نباید به آن اکتفا کرد . اصلاَ برای شما تحصیلات دانشگاهی هم مثال نزنم... در علوم دینی و حوزوی هم چنین تشباهاتی وجود دارد . افرادی بوده اند که بدون تحصیلات حوزوی به کمالات وصف ناپذیری دست یافته اند که محصلان حوزوی از آن عاجز بوده اند . ( باز هم کلیت مطلب را زیر سئوال نمی برم ) تنها خواستم اشاره کنم که همیشه اسثنائات زیادی وجود دارد و نمی توان بصورت قطع در این موارد حکم صادر کرد . از طرفی در جو مسموم دانشگاهها متاسفانه هر دانشجویی بعد از مدتی تحصیل , تحت تاثیر محیط روابط دخترو پسرهای اطراف خود قرار گرفته و از واقعیت ها و درک حقایق دور می ماند . از طرفی هم حس رقابت بین دوستان و کشش های غریزی و عاطفی و مواردی از این قبیل دانشجوها را به سمت و سویی می کشاند که اولاَ تصمیم گیریها بیشتر از روی احساس است تا عقل چرا که هر گاه یکی از این ابعاد بیش از حد قلیان کند دیگری سرکوب و محدود می شود . لذا افزایش بیش از حد غرایز عاطفی و جنسی بین دو جنس مخالف از قدرت تصمیم گیری عقلانی و صحیح بشدت می کاهد . ثانیاً تحت تاثیر محیط مذکور اندک اندک رفتارها و اخلاق و روحیات افراد دچار دگرونی شده و تجربه نشان داده که بسیاری از افراد تحت این گونه شرایط چه کم چه زیاد دچار تحولاتی خواهند شد . اینگونه تحولات در بعضی موارد می تواند خوب و در بعضی موارد ( متاسفانه در اکثر مواقع ) خطرناک می باشد و موجب ایجاد عدم اطمینان در انسانها به یکدیگر می شود . دختر و یا پسری که بعد از ورود به دانشگاه کمالات اخلاقی و ارزشهای معنوی خود را از دست می دهد دچار نوعی ضعف و عدم ثبات شخصیتی است . چنین فردی می تواند با تکانهای زندگی دچار تغییرات غیر قابل پیش بینی ای باشد که در آینده موجب از هم پاشیدن یک زندگی می شود . نتیجه آخر : دانش می تواند ملاک خوبی باشد اما حرف آخر را نمی زند و باید به اخلاق و کمالات صاحب آن نیز توجه کرد در غیر این صورت دانش صرف نمی تواند ارزش زیادی داشته باشد همانطور که یک عالم بی عمل هیچ سودی نخواهد داشت .http://noorportal.net |
۹۲/۰۴/۰۵