حلقه عشق

حلقه عشق
کلمات کلیدی

ویژه زوجین – طبق آیات و روایات

آموزش کامل شب زفاف

پاسخ جالب امام(ره) به سوالی درباره تعدد زوجات

اخلاق؛ گمشده خانواده مدرن

چگونه آبروداری کنیم؟

احساسات همسرتان را بفهمید

شوهرم را عوض کردم

زندگی ام عوض نشد

چرا امام با خانواده به کربلا رفت؟

عطر حسین (علیه السلام) در متن زندگی

سفارشات امام حسین علیه السلام برای زندگی زناشویی

چگونه کودکانمان را با پیام غدیر آشنا کنیم؟

عیدغدیر مبارک

قربانی کردن ؛ عبور از تردید

سالروزشهادت امام باقرعلیه السلام

مادران شیرده گوشت گوساله نخورند

در این عروسی فاقد هرگونه زینتی باشید+عکس

دل تان گنجشکی نباشد

ناگفته‌های زندگی شهیدباهنروشهید رجایی از زبان همسر

خرافه‌هایی که مانع فرزندآوری خانواده‌های ایرانی شده است

ایران شدیدترین روند کاهش نرخ باروری در جهان را دارد

زوج‌های جوان به‌جای وام ۳ میلیونی تسهیلات ۱۰ میلیونی دریافت کنند

«میم» تضمین کننده یک ازدواج موفق

میزان فطریه و کفاره چقدر است+پاسخ مراجع تقلید

شمه ای از اخلاق معاشرت

عید فطر و نقش آن در تحولات فردی و اجتماعی

زن ندهید

به جوان بی ‎نماز

ملاک هایی برای ازدواج دختران

چرا پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم با خدیجهسلام الله علیها ازدواج کرد؟

آخرین نظرات
  • ۸ اسفند ۹۸، ۱۲:۴۸ - پوریا قلعه
    ممنون

ازدواجی مقدس ؛ نتیجه ای مقدس تر

شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۲، ۰۸:۵۹ ق.ظ
بنام خالق عشق
  ازدواح والدین مقدس اردبیلی

شخصی کنار جوی آبی نشسته بود ، دید سیبی بر روی آب می آید دست برد و سیب را برداشت و خورد . بعد از خوردن سیب به فکر افتاد که این سیبی که خوردم از کجا بود ؟ از کدام باغ بود ؟

رفت تا به باغی که سیب از آن باغ بود ، رسید . وقتی صاحب باغ را پیدا کرد از او سئوال کرد : من سیبی از روی آب برداشتم و خوردم و بعد فهمیدم که سیب از باغ شما بوده است . نزد شما آمده ام که مرا حلال کنید یا آنکه قیمتش را بپردازم . صاحب باغ در جواب گفت : این باغ فقط از من نیست ، ما چهار برادریم و من سهم خودم را به شما بخشیدم . گفت : بسیار خوب ، آن سه برادر کجا هستند ، جواب داد : دو تا دیگر از برادرانم در ایران هستند و یکی در خارج از ایران .
نزد آن دو برادر رفت و حلالیت طلبید و سپس بار سفر بست و به خارج از ایران رفت ( گویا برادر دیگر در شوروی بوده است ) و خود را به در خانه ی آن برادر رسانید و قصه را بیان کرد . آن برادر چهارم تعجب کرد که این فرد کیست که برای یک چهارم سیب این همه راه را طی کرده و به اینجا آمده تا حلالیت بطلبد . گفت : من سهم خودم را به شما بخشیدم ولی به یک شرط . و آن شرط این است : دختری دارم از چشم ، کور و از زبان ، لال و از گوش ، کر است اگر قبول کنی با او ازدواج کنی حلالت می کنم و الا نه .
جوان قدری تامل کرد و پذیرفت .
وقتی مراسم عقد تمام شد و داخل حجله رفتند ، عروس را حوریه ای از حوران بهشتی دید . از حجله بیرون آمد و به پدر دختر گفت : شما گفتید دخترتان کور و کر و لال است . گفت : آری ، من دروغ نگفتم ، گفتم : کور است چون تا به حال چشمش به نامحرم نیفتاده ، و اینکه گفتم : کر است ، گوش او صدای نامحرم و صدای ساز و آواز و غنا نشنیده ، و گفتم : لال است ، زبانش به دروغ و غیبت و ناسزا و تکلم با نامحرم باز نشده است . مدتها از درگاه حضرت حق درخواست می کردم که خدایا داماد خوبی که هم کفو این دختر باشد به من مرحمت کن . خدا دعای مرا مستجاب کرد و دامادی متقی چون تو که این همه مسافت راه را پیمودی ، برای این که یک چهارم سیبی را که خوردی حلال باشد نصیبم کرد .
از این ازدواج خداوند فرزندی صالح و بی نظیر ، عالمی ربانی افقه الفقهاء زمان ،شیخ احمد مقدس اردبیلی را عنایت فرمود


http://noorportal.net
۹۲/۰۴/۱۵
حلقه وصل/ مجتبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی