الگوی همسر داری (4)
پنجشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۲۵ ق.ظ
بنام خالق عشق
نویسنده: حلیمه صفری
عشق و علاقه به شوهر
شیخ مفید در کتاب الارشاد نقل مى کند:
هنگامى که در سال هشتم هجرت، پیامبر (صلى الله علیه وآله ) حضرت على علیه السلام را در ماجراى جنگ ذات السلال به سوى بیابان و ریگزار یابس براى سرکوبى دشمن فرستاد، روایت شده که: حضرت على علیه السلام عصابه (دستمال ) مخصوصى داست ، هرگاه به جنگ بسیار سخت مى روفت آن عصابه را به سر مى بست. در این سفر هم به نزد حضرت فاطمه علیها السلام آمد و آن عصابه را طلبید.
حضرت فاطمه علیها السلام گفت : کجا مى روید؟ مگر پدرم مى خواهد ترا به کجا بفرستد؟ حضرت على علیه السلام فرمود: به سوى بیابان ریگزار مى روم . حضرت فاطمه علیها السلام از خطر این سفر، و مهر و محبتى که به على داشت گریان شد. در همین هنگام پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) به خانه حضرت فاطمه علیها السلام آمد و به فاطمه فرمودند: چرا گریه مى کنى ؟ آیا مى ترسى که شوهرت کشته شود؟ نه ، انشاء الله کشته نمى شود.
حضرت على علیه السلام به پیامبر (صلى الله علیه وآله ) عرض کرد: اى رسول خدا آیا نمى خواهى کشته شوم و به بهشت بروم ؟ 27
هنگامى که در سال هشتم هجرت، پیامبر (صلى الله علیه وآله ) حضرت على علیه السلام را در ماجراى جنگ ذات السلال به سوى بیابان و ریگزار یابس براى سرکوبى دشمن فرستاد، روایت شده که: حضرت على علیه السلام عصابه (دستمال ) مخصوصى داست ، هرگاه به جنگ بسیار سخت مى روفت آن عصابه را به سر مى بست. در این سفر هم به نزد حضرت فاطمه علیها السلام آمد و آن عصابه را طلبید.
حضرت فاطمه علیها السلام گفت : کجا مى روید؟ مگر پدرم مى خواهد ترا به کجا بفرستد؟ حضرت على علیه السلام فرمود: به سوى بیابان ریگزار مى روم . حضرت فاطمه علیها السلام از خطر این سفر، و مهر و محبتى که به على داشت گریان شد. در همین هنگام پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) به خانه حضرت فاطمه علیها السلام آمد و به فاطمه فرمودند: چرا گریه مى کنى ؟ آیا مى ترسى که شوهرت کشته شود؟ نه ، انشاء الله کشته نمى شود.
حضرت على علیه السلام به پیامبر (صلى الله علیه وآله ) عرض کرد: اى رسول خدا آیا نمى خواهى کشته شوم و به بهشت بروم ؟ 27
ساده زیستى
سلمان فارسى مى گوید:
روزى حضرت فاطمه علیهما السلام را دیدم که چادرى وصله دار بر سر داشت ، در شگفتى ماندم و گفتم : عجبا دختران پادشاهان ایران و روم بر کرسیهاى طلایى مى نشینند و پارچه هاى زر بافت به تن مى کنند و این دختر رسول خداست نه چادرهاى گران قیمت بر سر دارد و نه لباسهاى زیبا فاطمه علیه اسلام پاسخ داد: اى سلمان خداوند بزرگ ، لباسهاى زینتى و تختهاى طلایى را براى ما، در روز قیامت ذخیره کرده است .
حضرت سپس به خدمت پدر گرامیش رفت و شگفتى سلمان را مطرح کرد و گفت: اى رسول خدا، سلمان از سادگى لباس من تعجب نمود، سوگند به خدایى که تو را مبعوث فرمود: مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندى است که روزها بر روى آن شترمان علف مى خورد و شبها بر روى آن مى خوابیم و بالش ما چرمى است که از لیف خرما پر شده است .28
در خانه فاطمه علیها السلام محل دعاى پیامبر (صلى الله علیه وآله)
پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله ) هر سپیده دمت بر در خانه على و فاطمه علیها السلام مى ایستاد و به خداوند عرض مى کرد :
الحمدلله المحسن المجمل المنعم المفضل الذى بنعمته تتم الصالحات سمیع سامع بحمد الله و نعمه و حسن بلاوه عندنا نعوذ بالله من النار نعوذ بالله من صباح النار نعوذ بالله من مساء النار الصلوة ...
حمد مخصوص آن خداى محسن و نیکوئى است که فضیلت بخش و به نعمت خود، اعمال صالحه را تمام کرده ، سمیع است و سامع ، حمد خدا و نعمت او و حسن آزمایش او بر ما، پناه مى برم به خدا از دوزخ ، پناه مى برم به خدا از بامداد دوزخ ، پناه مى برم به خدا از شام دوزخ ، رحمت بر شما باد، اى اهل بیت ، همانا خداوند خواسته پلیدى را از شما ببرد اى اهل بیت ، و به خوبى شما را پاکیزه کند.29
روزى حضرت فاطمه علیهما السلام را دیدم که چادرى وصله دار بر سر داشت ، در شگفتى ماندم و گفتم : عجبا دختران پادشاهان ایران و روم بر کرسیهاى طلایى مى نشینند و پارچه هاى زر بافت به تن مى کنند و این دختر رسول خداست نه چادرهاى گران قیمت بر سر دارد و نه لباسهاى زیبا فاطمه علیه اسلام پاسخ داد: اى سلمان خداوند بزرگ ، لباسهاى زینتى و تختهاى طلایى را براى ما، در روز قیامت ذخیره کرده است .
حضرت سپس به خدمت پدر گرامیش رفت و شگفتى سلمان را مطرح کرد و گفت: اى رسول خدا، سلمان از سادگى لباس من تعجب نمود، سوگند به خدایى که تو را مبعوث فرمود: مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندى است که روزها بر روى آن شترمان علف مى خورد و شبها بر روى آن مى خوابیم و بالش ما چرمى است که از لیف خرما پر شده است .28
در خانه فاطمه علیها السلام محل دعاى پیامبر (صلى الله علیه وآله)
پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله ) هر سپیده دمت بر در خانه على و فاطمه علیها السلام مى ایستاد و به خداوند عرض مى کرد :
الحمدلله المحسن المجمل المنعم المفضل الذى بنعمته تتم الصالحات سمیع سامع بحمد الله و نعمه و حسن بلاوه عندنا نعوذ بالله من النار نعوذ بالله من صباح النار نعوذ بالله من مساء النار الصلوة ...
حمد مخصوص آن خداى محسن و نیکوئى است که فضیلت بخش و به نعمت خود، اعمال صالحه را تمام کرده ، سمیع است و سامع ، حمد خدا و نعمت او و حسن آزمایش او بر ما، پناه مى برم به خدا از دوزخ ، پناه مى برم به خدا از بامداد دوزخ ، پناه مى برم به خدا از شام دوزخ ، رحمت بر شما باد، اى اهل بیت ، همانا خداوند خواسته پلیدى را از شما ببرد اى اهل بیت ، و به خوبى شما را پاکیزه کند.29
خانه حضرت فاطمه علیهما السلام بهترین خانه ها
در حدیث است که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) وقتى که آیه مبارکه «فى بیوت اذن الله ترفع و یدکرفیها اسمه؛ در خانه هایى که خدا فرمان داده رفعت یابد و نام خدا در آن ها ذکر شود.»30 را تلاوت فرمودند: مردى از جاى خود بلند شد و عرض کرد:
اى بیوت هذا یا رسول الله؟؛ اى رسول خدا آن خانه کدامند؟
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) فرمودند:
بیوت الانیباء؛ خانه هاى پیامبران است .ابوبکر از جاى بلند شد عرض کرد: یا رسول الله ، در حالى که اشاره به خانه على و فاطمه علیها السلام مى کرد
هذا البیت منها؟؛ این خانه از آن خانه هاست .
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) فرمودند:
نعم من افضلها؛ آرى این خانه از بهترین آن خانه هاست. 31
اى بیوت هذا یا رسول الله؟؛ اى رسول خدا آن خانه کدامند؟
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) فرمودند:
بیوت الانیباء؛ خانه هاى پیامبران است .ابوبکر از جاى بلند شد عرض کرد: یا رسول الله ، در حالى که اشاره به خانه على و فاطمه علیها السلام مى کرد
هذا البیت منها؟؛ این خانه از آن خانه هاست .
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله ) فرمودند:
نعم من افضلها؛ آرى این خانه از بهترین آن خانه هاست. 31
مدارا و مهربانى با همسر
رسول
خدا (صلى الله علیه وآله ) چند روز بعد از عروسى حضرت فاطمه علیها السلام
به دیدار آنها رفت . از على علیه السلام خواست تا چند لحظه از اتاق بیرون
رود، پس از فاطمه علیها السلام پرسید: دخترم ! همسرت را چگونه یافتى ؟ عرض
کرد: پدرجان ، خدا بهترین مردان را نصیب من کرده ، لکن زنان قریش که به
دیدنم آمدند به جاى تبریک ، عقده اى بر دلم نهادند و گفتند: پدرت تو را به
مردى فقیر و تهیدست کابین بسته ، با اینکه ثروتمندان و رجال بزرگى خواستگار
تو بودند.
رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) دخترش را دلدارى داد و فرمود: نور دیده ام ! پدر و شوهر تو فقیر نیستند، به خدا سوگند. گنجهاى زمین را بر من عرضه داشتند، ولى من نعمتهاى اخروى را بر ثروت و مال دنیا ترجیح دادم . عزیزم ! من براى تو همسرى برگزیدم که از همه زودتر اسلام آورد او از حیث علم و دانش و عقل بر تمام مردم برترى دارد. خدا در بین بشر، من و شوهرت را برگزید. تو همسر خوبى دارى ، قدرش را بدان و از فرمانش سرپیچى نکن .
سپس على علیه السلام را خواند و فرمود: با همسرت مدارا و مهربانى کن . بدان که فاطمه علیها السلام پاره تن من است . هر کس او را آزاد کند مرا اذیت کرده و هر کس او را خشنود کند مرا خشنود کرده است . 32
رسول خدا (صلى الله علیه وآله ) دخترش را دلدارى داد و فرمود: نور دیده ام ! پدر و شوهر تو فقیر نیستند، به خدا سوگند. گنجهاى زمین را بر من عرضه داشتند، ولى من نعمتهاى اخروى را بر ثروت و مال دنیا ترجیح دادم . عزیزم ! من براى تو همسرى برگزیدم که از همه زودتر اسلام آورد او از حیث علم و دانش و عقل بر تمام مردم برترى دارد. خدا در بین بشر، من و شوهرت را برگزید. تو همسر خوبى دارى ، قدرش را بدان و از فرمانش سرپیچى نکن .
سپس على علیه السلام را خواند و فرمود: با همسرت مدارا و مهربانى کن . بدان که فاطمه علیها السلام پاره تن من است . هر کس او را آزاد کند مرا اذیت کرده و هر کس او را خشنود کند مرا خشنود کرده است . 32
على جان ! خانه ، خانه توست
چون
حضرت زهراء علیها السلام مریض شد، ابوبکر و عمر براى عیادت آمدند، اما
حضرت زهرا علیها السلام به آن دو اجازه ملاقات نداد. ابوبکر که نتوانست با
فاطمه علیها السلام ملاقات کند و رضایت او را بداست آورد، گفت : به خدا قسم
زیر سقف دیوار نمى خوابم تا رضایت فاطمه علیها السلام را بدست آورم .
آن دو نزد على علیه السلام رفتند و گفتند: ما براى عیادت فاطمه علیها السلام رفتیم ، اما به ما اجازه عیادت نداد، شما او را راضى کنید تا به خدمت او برویم و از او دلجوئى کنیم . على علیه السلام فرمود: بسیار خوب ، من با فاطمه علیها السلام صحبت مى کنم . به منزل رفت و از دختر پیغمبر براى ورود آن دو اجازه خواست . حضرت زهرا علیها السلام گفت : به خدا سوگند که هرگز با آنها سخن نخواهم گفت تا خدمت پدرم برسم و جریان کار آنها را بازگویم . على علیه السلام فرمود: آنها مرا واسطه و شفیع قرار دادند. حضرت فاطمه علیها السلام عرض کرد: على جان ! خانه ، خانه توست . زنان تابع مردانند و من مخالفت تو نمى کنم ، هر که را خواهى اجازه فرماى .
آن دو وارد خانه شدند و در برابر بستر فاطمه علیها السلام نشستند و سلام کردند. فاطمه علیها السلام روى از آنها گردانید و با آنها سخن نگفت . آنها گفتند: ما براى رضاى خاطر تو آمده ایم که ما را ببخشى و از تقصیر ما درگذرى .
حضرت فاطمه علیها السلام روى به على علیه السلام کرده و فرمود: من از آنها یک سؤ الى دارم و خدا را شاهد مى گیرم که حقیقت را بگویند. فرمود: آیا فراموش کردید که رسول خدا فرمود: فاطمه پاره تن من است . او از من و من از او هستم . هر کس او را آزار دهد مرا آزرده است و هر کس مرابیازارد خدا را آزرده است و کسى که پس از من او را بیازارد چنان است که در حضور من او را آزرده باشد و هر که در زندگى من او را اذیت کند مثل آن است که در مرگ من او را اذیت کرده است ؟
هر دو حرفهاى حضرت فاطمه علیها السلام را تصدیق کردند. وقتى حضرت فاطمه علیها السلام از آن دو اقرار گرفت ، سربلند کرد و فرمود: پروردگار ! تو شاهد باشد، شما هم اى حاضرین شاهد باشید که ابوبکر و عمر مرا اذیت کردند. سپس ؛ دوباره از آنان روى گردانید و فرمود: به حق پدرم با شما دیگر سخن نگویم تا خدا را ملاقات کنم و شکایت شما را به داورى عدل الهى تقدیم نمایم . ابوبکر از حرفهاى حضرت فاطمه علیها السلام به شدت متاءثر و گفت : کاش مادرم مرا به دنیا نیاورده بود تا دختر پیامبر (صلى الله علیه وآله ) از من ناراضى نباشد. عمر به او گفت : عجب است از مردم که زمام امور را به دست تو داده اند که براى خشم زنى جزع مى کنى و به رضاى زنى شاد مى گردى . این را گفت و هر دو برخاستند و رفتند.
آن دو نزد على علیه السلام رفتند و گفتند: ما براى عیادت فاطمه علیها السلام رفتیم ، اما به ما اجازه عیادت نداد، شما او را راضى کنید تا به خدمت او برویم و از او دلجوئى کنیم . على علیه السلام فرمود: بسیار خوب ، من با فاطمه علیها السلام صحبت مى کنم . به منزل رفت و از دختر پیغمبر براى ورود آن دو اجازه خواست . حضرت زهرا علیها السلام گفت : به خدا سوگند که هرگز با آنها سخن نخواهم گفت تا خدمت پدرم برسم و جریان کار آنها را بازگویم . على علیه السلام فرمود: آنها مرا واسطه و شفیع قرار دادند. حضرت فاطمه علیها السلام عرض کرد: على جان ! خانه ، خانه توست . زنان تابع مردانند و من مخالفت تو نمى کنم ، هر که را خواهى اجازه فرماى .
آن دو وارد خانه شدند و در برابر بستر فاطمه علیها السلام نشستند و سلام کردند. فاطمه علیها السلام روى از آنها گردانید و با آنها سخن نگفت . آنها گفتند: ما براى رضاى خاطر تو آمده ایم که ما را ببخشى و از تقصیر ما درگذرى .
حضرت فاطمه علیها السلام روى به على علیه السلام کرده و فرمود: من از آنها یک سؤ الى دارم و خدا را شاهد مى گیرم که حقیقت را بگویند. فرمود: آیا فراموش کردید که رسول خدا فرمود: فاطمه پاره تن من است . او از من و من از او هستم . هر کس او را آزار دهد مرا آزرده است و هر کس مرابیازارد خدا را آزرده است و کسى که پس از من او را بیازارد چنان است که در حضور من او را آزرده باشد و هر که در زندگى من او را اذیت کند مثل آن است که در مرگ من او را اذیت کرده است ؟
هر دو حرفهاى حضرت فاطمه علیها السلام را تصدیق کردند. وقتى حضرت فاطمه علیها السلام از آن دو اقرار گرفت ، سربلند کرد و فرمود: پروردگار ! تو شاهد باشد، شما هم اى حاضرین شاهد باشید که ابوبکر و عمر مرا اذیت کردند. سپس ؛ دوباره از آنان روى گردانید و فرمود: به حق پدرم با شما دیگر سخن نگویم تا خدا را ملاقات کنم و شکایت شما را به داورى عدل الهى تقدیم نمایم . ابوبکر از حرفهاى حضرت فاطمه علیها السلام به شدت متاءثر و گفت : کاش مادرم مرا به دنیا نیاورده بود تا دختر پیامبر (صلى الله علیه وآله ) از من ناراضى نباشد. عمر به او گفت : عجب است از مردم که زمام امور را به دست تو داده اند که براى خشم زنى جزع مى کنى و به رضاى زنى شاد مى گردى . این را گفت و هر دو برخاستند و رفتند.
خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام پرورشگاه زبدگان اولاد آدم
امام خمینى (رحمت الله علیه ) سلاله پاک زهرای اطهر (سلام الله علیها ) در پیامى فرمودند:
زنى که در حجره اى کوچک و خانه اى محقر، انسانهایى را تربیت کرد که نورشان از بسیط خاک تا آن سوى افلاک و از عالم ملک تا آن سوى ملکوت اعلى مى درخشد.
صلوات و سلام خداوند بر این حجره محقر که جلوه گاه نور عظمت الهى و پرورشگاه زبدگان اولاد آدم است . 33
زنى که در حجره اى کوچک و خانه اى محقر، انسانهایى را تربیت کرد که نورشان از بسیط خاک تا آن سوى افلاک و از عالم ملک تا آن سوى ملکوت اعلى مى درخشد.
صلوات و سلام خداوند بر این حجره محقر که جلوه گاه نور عظمت الهى و پرورشگاه زبدگان اولاد آدم است . 33
پی نوشتها:
27- رنجها و فریادهاى فاطمه علیها السلام / ترجمه بیت الاحزان : ص 24
28- فرهنگ سخنان فاطمه زهرا: ص 139.
29- امالى صدوق .
30- نور 36.
31- فاطمه زهراء برتر از زیبائیها، ص 270 / به نقل از ناسخ التواریخ .
32- فاطمه زهرا علیها السلام بانوى نمونه اسلام : ص 68
33- صحیفه نور: ج 16، ص 125
نویسنده: حلیمه صفری
۹۲/۰۵/۱۰
